بوسه عذرا
نویسنده: جورج رونالد
مترجم: سید حسین حایری (صدرالمعالی)
ناشر: دنیای کتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 742
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1395 - دوره چاپ: 5
مروری بر کتاب
مردم ظاهربین و سادهدل آنجلا را ملامت میکردند که چرا چنین شانسی را از دست میدهد و معتقد بودند بسیاری از دختران ـ اعم از اشراف و دهقان ـ آرزو دارند چنین بختی نصیب آنها شود و بتوانند عروس خانواده سرشناسی مانند بارون التندرف شوند و به همسری لرد رودولف درآیند و این را سبب امتیاز و شأن و رتبه خود میدانستند و به این ازدواج افتخار میکردند. به ویژه اگر داماد به عروس اظهار عشق و دلدادگی کند و از در تملق و فروتنی درآید، اما هوش و ذکاوت و واقعبینی آنجلا بیش از آن بود که ظواهر امر و نمایشهای بیریشه او را فریب دهد و به چنین عقدی گردن نهد...
«بوسه عذرا» در کنار کتاب «الحمار یحمل اسفارا» ـ اثر «کنتس دوسگور» و ترجمه «محمدحسن خان اعتماد السلطنه» ـ در زمره نخستین رمانهای سیاسی ترجمه شده در عصر قاجار به حساب میآیند؛ دورهای که هر دو نیز گرفتار سانسور شده و تا دیرگاهی از دسترس عموم به دور ماندند. محتوای این رمان تاریخی، شورش آزادیخواهان بوهمیا در اتریش در قرن پانزدهم میلادی علیه سلطنت و ارباب کلیسا است.
...وقتی که تیغه های زرین آفتاب دامن کشان روی از موجودات بر می تابد! وقتی که پرندگان و طیور به آشیانه های خود پناه میبرند!و مرغان خانگی به روی یک پا می ایستند! وقتی که خواهر کوچولوی من بخواب میرود،و ویولت زوجه پاپالوس صاحب مزرعه همسایه ما برای دوشیدن گاو و گوسفندها فانوس سرخ رنگ و سطل شیر را به دست میگیرد.
داستان کتاب بوسه عذرا، به انسانهایی مربوط میشود که در آغاز، شناختی از یکدگیر ندارند، امّا براثر اتفاق و تصادف بر سر راه هم قرار میگیرند و دوستی یا دشمنیهایی عمیق بین آنان پدید میآید. محتوای این رمان تاریخی، شورش آزادیخواهان بوهمیا در اتریش در قرن پانزدهم میلادی علیه سلطنت و ارباب کلیسا است.
این کتاب، قهرمانان واحدی ندارد؛ هر چند سرارنست کلمار فرستاده پادشاه اتریش قهرمان اصلی داستان است و در سراسر قصّه حضور دارد، هر یک از کسانی که به گونهای در داستان نقش دارند، خود قهرمانی در خور ستایش یا نفرت به شمار میآیند. شیطانه، خواهر دوقلوی گلوریا - که هر دو عاشق سرارنست هستند - آنجلا به سبب عشقی عمیق، دلاورانه سرارنست را از خطری بزرگ میرهاند، ملکه الیزابت، مادام هیلا و کشیش سیپرین، هر یک به جای خود داستانی دارند که میتوان درباره هر یک کتاب نوشت.